کد خبر: ۹۳۷۳
۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۰

وصف حرم امام‌رضا (ع) در سفرنامه «الکس بارنز»

الکس بارنز نظامی بریتانیایی است که در دوران تاج‌داری فتحعلی‌شاه قاجار توفیق پیدا می‌کند تا به بهانه دیدن عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه، به مشهد بیاید. او برای ورود به حرم‌مطهر مجبور می‎‌شود از لباس مبدل استفاده کند.

گنبد و گلدسته طلایی حرم‌مطهر شاید شگفت‌انگیزترین چیزی است که سیاحان و مستشرقان غربی در مشهدِ دوران تیموری تا قاجار و حتی پس از آن می‌بینند. این را سیاهه سفرنامه‌هایشان گواهی می‌دهد؛ از ابن‌بطوطه مراکشی و خانیکوف روسی بگیرید تا حاج‌داوود پاکستانی.

الکس بارنز هم یکی از همین‌دست افراد است؛ یک نظامی بریتانیایی که در دوران تاج‌داری فتحعلی‌شاه قاجار توفیق پیدا می‌کند تا به بهانه دیدن عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه، به ارض‌اقدس بیاید و آستانی را ببیند که، چون خورشیدی در مرکز شهر می‌درخشد؛ البته او نیز مانند بسیاری از سیاحان غربی ناچار می‌شود برای ورود به حرم‌مطهر -که در آن زمان، درهایش به روی غیرمسلمانان بسته بوده است- از لباس مبدل استفاده کند و در هیبت یک درویش و مسکین پا در صحن عتیق بگذارد.

سطر‌های بعدی شرح سفر اوست که مشهد و حرم‌مطهر را در ۱۹۰‌سال پیش دیده است.


ورود الکس بارنز به سرحدات خراسان

سال‌۱۲۱۰‌خورشیدی ستوان آلکس بارنز که عضو انجمن سلطنتی بریتانیا و مأمور عالی‌رتبه کمپانی هند شرقی است، مأمور می‌شود برای پاره‌ای مذاکرات سیاسی و نظامی راهی ایران شود. او مسافر جاده‌های خراسان است، زیرا مقامی که باید با او به گفتگو بنشیند، عباس‌میرزای قاجار است که در آن هنگامه با لشکریانش در اردوی قوچان به‌سر می‌برد.

بارنز مردی اهل مطالعه و باسواد است و می‌داند که قرار است کجا برود، فارسی را خوب صحبت می‌کند و نه‌تن‌ها تاریخ ایران را خوانده که با سفرنامه سیاحان پیش‌از‌خود و تجربیات سفرشان از ایران و مشهد نیز کاملا آشناست. بااین‌همه شنیدن کی بود مانند دیدن و همین تماشاست که او را هم مانند بسیاری دیگر مبهوت خود می‌کند.

او ماجرای سفرش به مشهد را از ۱۶‌اوت‌۱۸۳۱‌میلادی (۲۵ مرداد ۱۲۱۰‌خورشیدی) شروع می‌کند، وقتی پای در صحرای ترکمن می‌گذارد وبا کاروانیانی همراه می‌شود که تصمیم گرفته اند از سمت غرب خودشان را به مرز‌های خراسان برسانند. گذر از صحرا یک ماه طول می‌کشد؛ اما او بالاخره در سپیده‌دم صبح چهاردهم سپتامبر خودش را پشت بارو و دروازه مشهد می‌بیند: «هنگام طلوع آفتاب کلید‌های دروازه را آوردند و بلافاصله دروازه را به روی ما گشودند.»

 

وصف حرم امام‌رضا (ع) در سفرنامه «الکس بارنز» که ۱۹۰ سال پیش به این دیار آمد

 

دیدار حرم از سمت پایین‌خیابان 

او از دروازه پایین‌خیابان وارد می‌شود، برای همین نخستین چیزی که می‌بیند، ورود کاروان‌های شتر به کاروان‌سرای اُزبک‌هاست: «خیابانی که در آن قدم گذاشتیم، عریض و زیبا بود و از وسط آن نهر آبی می‌گذشت که دو طرفش زیر سایه درختان قرار داشت و گنبد باشکوه و مناره‌های طلاپوش حرم امام‌رضا (ع) چشم‌انداز انتهای این خیابان را تشکیل می‌داد.

 ۱۲۰‌شتر از این خیابان گذشتند و وارد کاروان‌سرای بزرگ ازبک‌ها شدند. ما نیز بعد از آنها وارد کاروان‌سرا شدیم و در بالکن عمارت، جایی که بهتر بتوانیم صحنه شلوغ محوطه پایین را مشاهده کنیم، جا گرفتیم. ازآنجاکه سیل جمعیت، این کاروان‌سرای بزرگ را پر کرده بود، به‌اجبار درصدد یافتن جای کوچک‌تری برآمدیم و چنین محلی را در همان نزدیکی پیدا کردیم.»

 

وصف حرم امام‌رضا (ع) در سفرنامه «الکس بارنز» که ۱۹۰ سال پیش به این دیار آمد


دیدار مشهد در وقت اضافه

کاروان بارنز زمانی به مشهد می‌رسد که عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه، در اردوی قوچان نزدیکی مشهد است. به او خبر می‌دهند که افسران انگلیسی «می‌خواهند به حضورش مشرف شوند». این اجازه تشرف چند‌روزی طول می‌کشد، برای همین هم بارنز موفق می‌شود با فراغ‌بال و از روی آسودگی‌خاطر نقاط مختلف شهر را ببیند. در این زمانه خسرو‌میرزا قاجار (هفتمین پسر عباس‌میرزا) والی خراسان است؛ شاهزاده‌ای که بارنز پیش‌تر او را در واقعه قتل گریبادوف روسی دیده است و از هوش و درایتش بسیار تعریف می‌کند. (۱)

 

وصف حرم امام‌رضا (ع) در سفرنامه «الکس بارنز» که ۱۹۰ سال پیش به این دیار آمد

 

مشهد، نهر نادری و ۴۰ هزار جمعیت 

به عقیده او مشهد با آنچه جیمز بیلی‌فریزر (دیگر سیاح انگلیسی که حدود یک دهه قبل از بارنز به مشهد سفر کرده است) دیده، تفاوت چندانی نکرده است؛ بااین‌همه می‌نویسد: «خیلی زود به دیدن حرم مطهر رفتم.»

او پس از این جمله امام‌رضا (ع) را امام‌پنجم شیعیان لقب می‌دهد؛ این اشتباه هم گویا تقصیر ترکمنان است؛ زیرا هنگام گذر از صحرای ترکمن وقتی با آنان درباره خراسان صحبت می‌کرده است، از آنان شنیده که امام‌رضا (ع) امام پنجم شیعیان است. 

همین موضوع هم سبب می‌شود او چنین سیاهه کند: «در شهر مقدس مشهد، مقبره امام‌رضا (ع)، یعنی پنجمین سلاله علی (ع) از دو خیابان منشعب می‌شود که هردو وسیع، عریض و مشجر است. جوی آبی که از وسط این دو خیابان می‌گذرد، طراوت خاصی به آنها داده است. در فاصله صد‌یاردی حرم‌مطهر، زنجیری در عرض خیابان‌ها کشیده شده که بازار و بخش‌های ثروتمند شهر را در میان گرفته و حیوانات و احشام را از آن مکان مقدس دور نگه داشته است.»

او در ادامه، محدوده حرم را پرجمعیت‌ترین قسمت شهر توصیف می‌کند. مشهد در قلم و نگاه بارنز تنها در این محدوده لذت‌بخش به نظر می‌رسد: «پرجمعیت‌ترین قسمت شهر اینجاست؛ زیرا اگرچه بارو‌های شهر با طول تقریبا هشت مایل، حصاری به‌دور آن کشیده، سایر نقاط مخروبه است. جمعیت مشهد به ۴۰ هزار نفر نمی‌رسد.

بخش اعظم فضای محصور را به گورستان (منظور قبرستان قتلگاه است که در ابتدای قرن‌۱۴‌خورشیدی تخریب شد) اختصاص داده‌اند، زیرا مردم معتقدند درگذشتگان در جوار امام (ع)، در آرامش به سر می‌برند. همچنین باغ‌های سایه‌داری به چشم می‌خورد که زندگی را لذت‌بخش می‌کند. به‌نظر می‌رسد اهالی مشهد از کندن زمین خوششان می‌آید؛ زیرا برای ورود به خانه‌ها باید از سرازیری گذشت و می‌گویند خاکی که از حفر زمین به دست می‌آید، به مصرف ساختن و تعمیرات خانه می‌رسد. آب شهر از طریق جوی‌ها و آب‌انبار‌ها به‌خوبی تأمین می‌شود.»


مشهد و آن گنبد نیلگون

این سیاح پس از اینکه بافت غیر از محدوده حرم‌مطهر را مخروبه می‌خواند، در شاهد‌مثالی حرف مردم ترکمن را که در راه با آنان گفتگو کرده است، برای تأکید بیشتر تکرار می‌کند و می‌نویسد: «مردم ترکستان می‌گویند امام‌رضا (ع) به‌واسطه اخلاق مردم مشهد به آنجا هجرت کرد؛ زیرا این وضع حضور آن حضرت را در آن شهر ایجاب می‌کرد. ازبک‌ها تک‌بیتی دارند که می‌گوید اگر مشهد آن گنبد نیلگون را نداشت، اصولا جای خوبی نبود.»

بارنز، اما جمله‌ای را هم در وصف امام‌رضا (ع) از زبان ایرانیان نقل‌قول می‌کند که شنیده است: «مشهد نورانی‌ترین نقطه روی زمین است؛ زیرا محل اشراق انوار الهی است.» او ساعاتی بعد با لباس مبدل وارد حرم‌مطهر می‌شود و شروع به توصیف آن می‌کند: «مدفن امام‌رضا (ع) تقریبا در وسط شهر در زیر گنبدی با پوششی از طلا قرار داشت که تلألو آن با دو مناره طلا‌پوش درخشان اطرافش برابری می‌کرد. این گنبد و مناره‌ها در زیر پرتو خورشید با درخشش زیادی نورافشانی می‌کردند.

 

ازبک‌ها تک‌بیتی دارند که می‌گوید اگر مشهد آن گنبد نیلگون را نداشت، اصولا جای خوبی نبود

نزدیک قبر مطهر و در پشت آن، مسجد بزرگی با گنبد و مناره‌های آبی لاجوردی قرار دارد که به‌دستور گوهرشادآغا، یکی از اعقاب تیمور بزرگ، ساخته شده است. زائری که به زیارت می‌آید، باید ابتدا از بازار عبور کند، و از زنجیر بگذرد تا وارد بست شود (جایی‌که در آن هیچ مجرمی را نمی‌شود تعقیب کرد) (۲)، سپس از گذرگاه طاق‌دار بلندی عبور کند و به محوطه وسیع چهارگوشی که از آثار شاه‌عباس کبیر است، برسد. اینجا صحن عتیق، محل استراحت زائران و آرامگاه درگذشتگان است.»

به گفته بارنز دورتادور این محل شبیه به کاروان‌سراها، اتاق‌های کوچکی قرار دارد که به مدرسه اختصاص یافته است: «پوشش زمین، از سنگ قبر افرادی تشکیل شده که اعتقاد و آرزویشان موجب شده است آنها را پس از مرگ در این محل به خاک بسپارند.»


ایوان‌ها، حرم و چراغ طلا

ایوان‌ها فصل بعدی توصیفات او از حریم مطهر حرم است: «ایوان‌ها و دیواره‌های محوطه با کاشی‌های رنگی که بی‌شباهت به میناکاری نیست و منظره‌ای بدیع و باشکوه دارد، مزین شده است. مدخل حرم‌مطهر در جانب غربی صحن قرار دارد و از زیر طاق مخروطی بلندی می‌گذرد که به سبک معماری گوتیک ساخته و به بهترین وجه طلاکاری شده است.

در اینجا بیشتر دیوار‌ها آیینه‌کاری است؛ بدین ترتیب که آیینه‌هایی در داخل دیوار روی جدار خارجی تعبیه شده است و هنگام غروب آفتاب با آویز‌های سقفی روشن می‌شود. فرد غیرمسلمان نمی‌تواند پا را از آستانه این مدخل حرم فراتر گذارد، مگر با تغییر قیافه و من با تدبر جلوی کنجکاوی‌ام را در این زمینه گرفتم. ممکن بود خود را در میان جمعیت جا بزنم، از در ورودی بگذرم و این نیز امکان داشت که هویتم برملا شود و می‌دانم که زیبایی‌های داخل حرم ارزش این مخاطره را دارد.

وقتی زائر از در بزرگی که دارای روکشی از نقره است، وارد فضای حرم‌مطهر می‌شود، شکوه منظره شور دلبستگی او را افزایش می‌دهد. برای اینکه دست با قبر مطهر تماس نداشته باشد، آن را به‌وسیله نرده‌های فولادی و برنجی محصور کرده‌اند.

روی این دیواره یا ضریح، الواحی از جنس نقره یا چوب آویخته شده که روی آنها دعا و ورد حک شده است. همچنین تعداد بی‌شماری چراغ طلا بر فراز آرامگاه به‌صورت آویز قرار گرفته است که آن را در عید و ایام متبرکه مربوط به ولادت اولیای دین به‌خاطر حرمت جشن روشن می‌کنند و روحانیان با بهره جستن از این روشنایی جواهرات و اشیای گران‌بهایی را که از سوی افراد متقی وقف حرم‌مطهر شده است، به نمایش می‌گذارند. 

روبه‌روی در ورودی حرم (از داخل)، مسجد گوهرشاد قرار دارد که در آن با جرئت‌تمام گام نهادم. این مسجد یک نمونه زیبای معماری است و ایوانی که در آن محراب یا طاقچه‌ای در جهت مکه قرار دارد، به‌طور بسیار باشکوهی تزیین و به‌طرز بسیار اصیلی ساخته شده است. مناره‌هایی که در دو طرف مسجد قرار دارند، دارای عظمت و زیبایی ویژه‌ای هستند که به زیبایی مسجد افزوده است.»

نکته:

(۱): پس از قتل الکساندر گریبایدوف در بهمن‌ماه‌۱۲۰۷‌خورشیدی در تهران که چندی پس از پایان جنگ دوم ایران و روسیه و انعقاد عهدنامه ترکمانچای اتفاق افتاد، هیئتی دیپلماتیک به‌سرپرستی خسرومیرزا به روسیه سفر کرد تا پیام عذرخواهی و دوستی شاه ایران را به امپراتور روسیه تسلیم و از بروز خصومت و جنگی تازه جلوگیری کند. این هیئت در بهار سال‌۱۲۰۸‌خورشیدی به روسیه رسید و به گرمی مورد استقبال قرار گرفت و مأموریتش چیزی نزدیک یک سال به‌طول انجامید.

(۲): در قدیم زنجیری در سردر بازار زنجیر به حرم مطهر آویخته بودند که حکم دارالامان را داشت و اگر مجرمی هنگام فرار از آن می‌گذشت، به این معنی بود که وارد حریم امن شده بود و کسی حق دستگیری و بازداشت او را نداشت.

* این گزارش چهارشنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۳۲ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44